lead to anywhere

سلام :)
اینجا کاملا روزمره‌نویسیه
کاش خواننده خاموش نباشین
اما اگه فک میکنید من بد مینویسم، ادم مزخرفیم یا هرچی خب فقط کافیه صفحه رو ببندین و از اینجا برین
من ادمی نیستم که بخوام اداب اجتماعی رو رعایت کنم و خیلی ساده بگم برای گوه‌خوری اینجا نیاید
از اینکه قراره اینجا دوستای جدیدی پیدا کنم پیش پیش خوشحالم :))

آخرین مطالب

حرف بزن باهام

يكشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۵۵ ب.ظ

One to speak with me

Anyone in any one

  • مر سا

چجوری میشه دوباره اشتباه نکرد

يكشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۲۶ ب.ظ

طبیعیه که دلم میخاد بهش پیام بدم؟ با اینکه هم دیشب هم امروز عصر باهم حرف زدیم؟

  • مر سا

قاعدتا

پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۷، ۰۲:۳۲ ق.ظ

I'm not supposed to be alone alone

  • مر سا

اه

پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۵۶ ق.ظ

Why are all the girls crazy?

  • مر سا

خوب

يكشنبه, ۹ دی ۱۳۹۷، ۰۷:۴۴ ب.ظ

نه حالم خوب نیست

  • مر سا

دغدغه

شنبه, ۸ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۱۸ ب.ظ

ارائه خیلی خوب بود.

حالا باید بشینم سر دغدغه‌ی دیگه‌م درمورد اون موضوع بحث نشست برای هنرمندا و کارای دانشگا.

روزای پردغدغه روزای خوبیه حتی اگه پرید باشی.

یه روز یه فیلم میسازم و اسمشو میزرم بلاد اَند شِت. دلیلشم فقط خودم میدونم.

  • مر سا

برام دعا کنین خواهش میکنم

جمعه, ۷ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۵۷ ب.ظ

نفهمیدم امروز چجوری گذشت. پریود بودم و باید میشستم پای ارائه ی فردا. خیلی حالم خوب نیست. برم بخابم برای دوساعت بعد بشینم پای ارتباط cd19 و car؟ نمیدونم ایده خوبیه یا نه.برام دعا کنین خواهش میکنم. 

  • مر سا

موجود

جمعه, ۷ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۰۰ ق.ظ
من موجود به شدت وابسته‌ایم
  • مر سا

اره

چهارشنبه, ۵ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۰۲ ب.ظ

یادمه دیشب میخواستم درمورد چیزی بنویسم که خسته بودم و خوابیدم و نشد ولی یادم نیست دقیقا چی.

بهرحال دیروز با کریستوفر و دوستاش رفتم بیرون و خیلی بهم خوش گذشت. بودن بین اون همه ادم باحالِ باتجربه. عالی بود‌. دارم چند مقاله ترجمه میکنم و حس میکنم کم‌کم دارم به رشته‌م علاقه‌مند میشم 🤔

  • مر سا

زندگیِ درگذر

سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۱۲ ق.ظ

 من امار رو ترم یک افتادم. خیلیا افتادن. خیلیام حذف کردن. ولی فقط من و میم دوباره درس رو برداشتیم. فلذا چون خیلی درس با دکتر مح ارائه شده (چون استاد محبوبمه احتمالا براش اسم بزارم) من این ترم باهاش ۷ واحد دارم و بچه‌ها به طور عادی پنج تا. اینم بگم که من ادم درسخونی نیستم. سرجلسه استاد یه سوال پرسید از بچه‌ها که هرکس مال کجاس. به میم که رسید عادی رد شد ولی به منکه رسید خیلی بی‌مقدمه با یه لحن باحال گفت اینو میدونم چون ما باهم امار داریم، خیلی باهم صمیمی شدیم. من ذوق کردم. عاخه درواقع من هیچ کاری بهش ندارم. و حتی نگفت این با من امار داره، گفت چون باهم امار داریم ^_^
دیروز یه چیزی کشف کردم اینکه من خیلی دلم تعریف کردن میخاد ولی ساکتم چون کسی نیس =))) مثلا دیروز دلم میخاس سر دوتا اتفاق ساده که دیدم زنگ بزنم برا یکی تعریف کنم. همینقد جوگیرم =))) برا همین حوصله داشته باشم اینجا مینویسم.
دیگه اینکه دیروز رفتم پیش اقای نون، بعد درجریانه که من دنبال کارم. گفت کارو چیکار کردی؟ گفتم هیچی. گفت تو چرا نمیای همینجا یه کاری واسه خودت دست و پا کنی. من گفتم ادم چجوری میتونه اینجا کار واسه خودش دست و پا کنه. گفت تو بیا بگو منو کنید مسئول فلان قسمت. من گفتم خب منو کنید مسئول فلان قسمت. گفت خب ایده بده. من نیم ساعت بعدش ایده دادم =))). بعد گفت خب خیلی خوبه و افرین و اینا برو رو موضوعاتش فکر کن. حالا من میدونم اقای نون ادمیه که به پنج تا حرف از پونصد تا حرفی که زده، نمیشه اعتماد کرد. ولی خب برا منکه دوباره دارم به بخش دوسداشتنی تئوری هنر برمیگردم حال خوبی شد دیروز که فک کنم بهش.
باز منم و کلی کار. اون ارائه که حقیقتا بابتش گرخیده‌ام. باید امروز بشینم سرش که بعد بتونم روی اون موضوع کار کنم.
شما‌اگه برید یه جایی که قرار باشه درمورد هنر حرف بزنید دوس دارید چه موضوعی باشه؟

  • مر سا