نمیدونم
الان نمیدونم با کی برم بیرون :/
با پیام شما ۸۵ درصد بسته خودرا مصرف کردهاید چیکار کنم؟ :/
- ۰ نظر
- ۲۲ آذر ۹۷ ، ۱۶:۰۷
الان نمیدونم با کی برم بیرون :/
با پیام شما ۸۵ درصد بسته خودرا مصرف کردهاید چیکار کنم؟ :/
امروزم رو کامل به بطالت گذروندم غیر از اون تیکهی صبح که نشستم پای فیلم no country for old men.
ریتا اسکیتر رفت اصفهان و من خیلی خوشحالم که راحتم گذاشت (این شخصیت رو باید سرچ کنید چون مطمئنم یادتون نیس که کیه) باورم نمیشه چجوری با این موجود مزخرف دوست شدم.
امروز فهمیدم چقدر دیگه کِلِی رو دوست ندارم. نمیدونم چرا. این مدل ادما موفق میشن ولی به بهبود جهان کمکی نمیکنن. نمیدونم چجوری منظورمو بگم.
کریستوفر بهم گفت یه سری روحیاتم شبیه پسراس. من پرسیدم چرا و اون گفت چون دنبال چالشی. من کلی وقت گذاشتم براش توضیح دادم که چرا این تفکرش سکسیسمه ولی میدونم که فایدهای نداشت. بهرحال کاملا انکراش کردم. چیز دیگه.ای که بهم گفت این بود که شبیه دخترای ۲۸ ساله فکر میکنم و این خوشحالم کرد. بعد از حرفی که کریستوفر بهم زد خواستم ببینم بقیهم درموردم اینطوری فک میکنن؟ و استوری اینستاش کردم و راب (اونم یه شخصیت جدیده از روی راب استارک چون مثل اون جنتلمنه) هم معتقد بود من شبیه پسرام تاحدی و وقتی پرسیدم چرا جواب داد چون جسور و شجاعی و به گربهها دست میزنی. چرا فک کرده من جسور و شجاعم؟ هنوز حوصله نداشتم برای اون توضیح بدم که چقدر سکسیسته. بهرحال امروز تموم شد و هرچند روز آروم بیدغدغهای بود امیدوارم فردا روز بهتری باشه.
پن: اقای مهدی درمورد خوندن وبلاگ کاملا بیدغدغه و راحت باش. چون ازم جواب خواسته بودی ولی کامنتت خصوصی بود و من نمیدونم چجوری باید جواب میدادم :)
هیچ چیز برام دوس داشتنی تر از خونده شدن نیست.
من وقتی دوباره اومدم سراغ وبلاگ نویسی میدونستم مخاطب ندارم. میدونستم روزمره نویسی مخاطب نداره. ولی من اومدم چون احتیاج دارم یه جا بدون اینکه کسی منو بشناسه حرف بزنم.
من نمیخام بگم کسی منو قضاوت نکنه. نمیشه. بهرحال تصوری از من توی ذهن ادما ایجاد میشه. من میگم اونو برا خودتون نگهدارین. من احتیاجی به نصیحت شدن ندارم. میدونین چقدر پول دادم به مشاور؟ 😂 و احتمالا اختلال روانی دارم. اختلال شخصیت مرزی. بله من ادم ناپایداریام. میخام بگم مرسی که خونده میشم. برام با ارزشه. خوشحالم که منو با وجود اختلالات روانی میخونین😅 ولی این حکم دادن که چیکار کنم و چیکار نه معمولا برام ازار دهندهس و میدونم ما اینجا نیستیم که همو ازار بدیم :-*
کریستوفر جواب داد چه ساعتی؟ من هنوز پیامش رو جواب ندادم و اصلا هیچ ایدهای ندارم که چه ساعتی و یا کجا و یا چجوری. یادمه هیچموقع این مشکلو نداشتم. با کِلِی همیشه به هدف عکاسی بیرون میرفتیم. درمورد سین اون همیشه بهم میگفت که کجا و کی منتظرش باشم. و درمورد بقیه دوستامم جاها و تایمای مشخصی برا بیرون رفتن وجود داشت. درمورد کریستوفر حتی هیچ ایدهای ندارم که درمورد چی میتونم باهاش صحبت کنم.و الان میگم کاش بهش پیام نداده بودم تا تو رودرواسی با من و اینحرفا مجبور نباشه بیاد بیرون باهام. بهرحال کاریه که انجام دادم و خب نمیدونم الان چیکار کنم.
دلم گریه کردن میخاد. و البته پیدا شدن. حالم خوب نیست. میدونستین بعضیا از افتخاراتشون جمع کردن ارشیو فیلمه؟ چرا؟ به نظرم مسخرهس. به کریستوفر پیام دادم تا بیاید بریم بیرون. پیام دادن به یه پسر بعد از دوهفته اشنایی و گفتن بیا بریم بیرون تو اینجا زیادهروی نیست؟ چرا هست ولی من حالم اصلا خوب نیست. اصلا. و احتیاج دارم به حرف زدن.
اینکه میخام به کریستوفر پیام بدم و نمیدم بهخاطر تجربههای قبلیم طبیعیه.
امروز با استاد میم درمورد درسا حرف زدم و حس کردم چقدر ادم فوقالعادیه. و بعد دیدم چقدر من هیشوخ نمیتونم مثل اون باشم.
توی راه برگشت عین رو تو اتوبوس دیدم. یعنی اون منو دید. ولی نیومد سمتم که سلام کنه. فقط پیام داد تو سوار اتوبوس شدی؟ مگه ما دوست نیستیم؟ از چی ترسید که نیومد سلام کنه؟ ریدم تو این فرهنگمون
فردا صبح ساعت شیش پامیشم؟
ناموس امشبم نمیاید زر بزنیم؟