خاک تو سرم
دوشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۶ ق.ظ
چن وقت پیش الف تعریف میکرد که دایی میم گفته وقتی خبر تمام کردن دایی میمِ بزرگ رسیده و توی راه بوده که برسد بیمارستان، پسردایی عین زنگ زده که : عموجون، فلان زمین بابام چقده الان قیمتش؟
الف اینرا که گفت من وا رفتم و بلند گفتم "خاک توسرم" درواقع این جملهایست که وقتی من خیلی تعجب میکنم بلند میگویم. بعد خودم را تشر زدم که چرا ادمهارا قضاوت میکنم؟ مگر بودم تو این دوسال سختی که آنها داشتند و همهشان داشتند زیر بار سرطان له میشدند و "عین" حتی روز عروسیاش شبیه بختبرگشتهها بود وآن یکی پسردایی، میم (چقدر میم!) توی پیرهن سفیدی که عروسی برادرش پوشیده بود میتوانست یکنفر دیگررا جا بدهد؟ من لمس کردم دردشان را؟ یا فقط از دور تماشایشان کردم؟ پس حق ندارم حالا فکر کنم که "عین" ادم نفهمی است.
ولی از خودم پرسیدم من هم در روزگار مشابه همچین ادمی خواهم بود؟ من هیچوقت رابطه خوبی با خانوادهام نداشتهام. ولی دلم هم نمیخواهد چند ساعت بعد از مرگشان سراغ زمینهایشان را بگیرم. اصلا دلم نمیخواهد.
الف اینرا که گفت من وا رفتم و بلند گفتم "خاک توسرم" درواقع این جملهایست که وقتی من خیلی تعجب میکنم بلند میگویم. بعد خودم را تشر زدم که چرا ادمهارا قضاوت میکنم؟ مگر بودم تو این دوسال سختی که آنها داشتند و همهشان داشتند زیر بار سرطان له میشدند و "عین" حتی روز عروسیاش شبیه بختبرگشتهها بود وآن یکی پسردایی، میم (چقدر میم!) توی پیرهن سفیدی که عروسی برادرش پوشیده بود میتوانست یکنفر دیگررا جا بدهد؟ من لمس کردم دردشان را؟ یا فقط از دور تماشایشان کردم؟ پس حق ندارم حالا فکر کنم که "عین" ادم نفهمی است.
ولی از خودم پرسیدم من هم در روزگار مشابه همچین ادمی خواهم بود؟ من هیچوقت رابطه خوبی با خانوادهام نداشتهام. ولی دلم هم نمیخواهد چند ساعت بعد از مرگشان سراغ زمینهایشان را بگیرم. اصلا دلم نمیخواهد.
- ۹۷/۰۹/۲۶