چرا ناتوانم؟!
تولد باب اسفنجی دو روز دیگهس. من رفتم نوت گوشیم رو باز کردم و برای تولدش یه متن طولانی نوشتم تا براش استوری کنم.
اینکه تو وبلاگ به نون میگم جولی اذیتم میکنه از این به بعد اونم میشه پاتریک :)
بهرحال نمیدونم برا تولدش چی بخرم. شما اگه بودین برا یه دختر ۲۲ ساله که تقریبا رفیق صمیمیتونه چی کادو میخریدین؟
حوصله خونه رو ندارم. جمعهها ترسناک و خستهکنندهس
پذیرایی و اشپزخونه رو جارو زدم
و دیروز دامن دوختم
یه امتحان نیم واحدی دارم که واقعا سنگینه و فک میکنم قراره پاره شم. فک کردن به کارای دانشگاه عصبیم میکنه واقعا. مخصوصا وقتی هیشکودوم رو انجام ندادم.
این پسره کلاس داستان خیلی ازم تعریف میکنه. من از تصوری که بقیه درموردم برا خودشون ساختن میترسم!
دوتا ایده برا مجموعه عکس رسیده به ذهنم. باید درمورد یکیش با آلفرد صحبت کنم.
چرا درمقابل نظم دادن به زندگیم انقدر ناتوانم؟
- ۹۷/۰۹/۲۳